وبلاگ :
زندگي
يادداشت :
کودکي
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
naMadaR2012
الا يا ايها الـساقي ادر کاسا و ناولـها
صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا
گر آن ترک شيرازي بـه دسـت آرد دل ما را
صـبا بـه لطـف بگو آن غزال رعنا را
دل ميرود ز دستـم صاحـب دلان خدا را
به ملازمان سلطان که رساند اين دعا را
صوفي بيا که آينه صافيست جام را
ساقيا برخيز و درده جام را
رونق عهد شباب است دگر بستان را
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
ساقي به نور باده برافروز جام ما
اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما
ميدمد صبح و کله بست سحاب
گفتم اي سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب
اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت
خمي که ابروي شوخ تو در کمان انداخت
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
ساقيا آمدن عيد مبارک بادت
اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست
روزه يک سو شد و عيد آمد و دلها برخاست
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست